برق عشق
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : kltd and m3
تـو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 9:1 :: نويسنده : kltd and m3
توچون خورشید پنهانی که پیدا میشوی گاهی و در چشمان من تصویر زیبا میشوی گاهی به پشت ابر چشمانم مشو پنهان که پیدایی که از شرق نگاه من هویدا میشوی گاهی چنان غرقم میان اشک چشمانت که پنداری تو آن رود خروشانی و دریا میشوی گاهی سر خود بر نمیدارم من از آغوش چشمانت ز بس ای ماه رخشانم دلارا میشوی گاهی چه زیبا خلوتی دارم میان گلشن حسنت که در باغ خیال دل فریبا میشوی گاهی چنان دل برده ای از من که در تصویر چشمانم به پیش یوسف چشمم زلیخا میشوی گاهی ترا میخواهم ای مهر فروزانم در این عالم که در هر انجمن محبوب دلها میشوی گاهی
سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 22:43 :: نويسنده : kltd and m3
نویسید به دیوار سکوت
عشق سرمایه هر انسان است بنشانید به لب حرف قشنگ حرف بد وسوسه ی شیطان است و بدانید که فردا دیر است واگر غصه بیاید امروز تا همیشه دلتان در گیر است پس بسازید رهی را که کنون تا ابد سوی صداقت برود و بکارید به هر خانه گلی که فقط بوی محبت بدهد
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:54 :: نويسنده : kltd and m3
هرچه باشی خوب یا بد دوستت دارم
شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 16:24 :: نويسنده : kltd and m3
دل من دیر زمانی ست که می پندارد:
یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : kltd and m3
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت من به تو خندیدم چون که می دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک دل من گفت: برو چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ... و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
دو شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, :: 10:7 :: نويسنده : kltd and m3
حالیا معجزه باران را باور کن و سخاوت را در چشم چمن زار ببین و محبت را در روح نسیم که در این کوچه تنگ با همین دست تهی روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد! خاک جان یافته است تو چرا سنگ شدی؟ تو چرا این همه دلتنگ شدی؟ باز کن پنجره ها را و بهاران را باور کن. «فریدون مشیری»
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : kltd and m3
دو شنبه 29 اسفند 1386برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : kltd and m3
شاکرانه سپاس باد آن خدای مهربان را که زمین و زمان و گردش فصول را اینگونه زیبا آفرید. بهار آغاز می شود، به زیبایی پرواز یک کبوتر، به لطافت باز شدن غنچه های گل سرخ و به امید حضور هر آنچه برکت و نعمت است و اینک نسیم سرمست بهار، سبکبال، معطر و خندان به این سو و آن سو دامن می کشد و به شما دوستان همیشگی و همه آنانی که دوستشان داریم سلام میکند، عشق دلهای پاک را نثار همنوعان میکند و آنگاه در نهایت محبت و سرافرازی سرود نیایش دل را چنین میخواند:
یا مقلب القلوب والابصار
-....................................................................................................................................................
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : kltd and m3
بهار آمد ، گل و نسرین نیاورد
شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 19:33 :: نويسنده : kltd and m3
سرگذشت من ، سرگذشتی بود که اشتباها از{ سر }من{ گذشته} بود...... پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, :: 18:36 :: نويسنده : kltd and m3
پروین اعتصامی چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : kltd and m3
شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم در آن یک شب خدایا من عجایب کارها کردم جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم کشیدم بر زمین از عرش ، دنیادار سابق را سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم خدا را بنده ی خود کرده خود گشتم خدای او خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم میان آب شستم سهر به سهر برنامه ی پیشین هر آنچیزی که از اول بود نابود و فنا کردم نمودم هم بهشت و هم جهنم هر دو را معدوم کشیدم پیش نقد و نسیه ، بازی را رها کردم نماز و روزه را تعطیل کردم ، کعبه را بستم وثاق بندگی را از ریاکاری جدا کردم امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب خدایی بر زمین و بر زمان بی کدخدا کردم نکردم خلق ، ملا و فقید و زاهد و صوفی نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم شدم خود عهده دار پیشوایی در همه عالم به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال نه کس را مفتخور و هرزه و لات و گدا کردم نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم ندادم فرصت مردم فریبی بر عبا پوشان نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم بجای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم مقدر داشتم خالی ز منت ، رزق مردم را نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد به مشتی بندگان آبرومند اکتفا کردم هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم بجای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک قلوب مردمان را مرکز مهر و وفا کردم سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم دگر قانون استثمار را زیر پا کردم رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت نه جمعی را به درد بینوایی مبتلا کردم نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم نه بر یک آبرومندی دو صد ظلم و جفا کردم نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم بجای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت گره از کارهای مردم غمدیده وا کردم بجای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول نکردم خلق شیطان را عجب کاری بجا کردم چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد نشستم کار انتها را ابتدا کردم نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم خلاصه هر چه کردم خدمت و مهر و صفا کردم ز من سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن چو از خود بی خود بودم ندانستم چه ها کردم سحر چون گشت از مستی شدم هشیار خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم شدم بار دیگر یک بنده ی درگاه او گفتم : خداوندا نفهمیدم خطا کردم ... دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : kltd and m3
چرا مردم قفس را آفریدند ؟ قیصر امین پور
سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 10:20 :: نويسنده : kltd and m3
دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را . . . به ميهماني گلهاي باغ مي آورد
و گيسوان بلندش را به بادها مي داد
و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد
دلم براي کسي تنگ است
که چشمهاي قشنگش را
به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت
و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند
دلم براي کسي تنگ است
که همچو کودک معصومي
دلش براي دلم مي سوخت
و مهرباني را نثار من مي کرد
دلم براي کسي تنگ است
که تا شمال ترين شمال با من رفت
و در جنوب ترين جنوب با من بود
کسي که بي من ماند
کسي که با من نيست
کسي که . . .
- دگر کافي ست.
دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 23:29 :: نويسنده : kltd and m3
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق ديوانه كه بودم در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد عطر صد خاطره پيچيد این شعر رو حتما خوندید اما چون من خودم دوست دارم و میخوام یاد فریدون مشیری زنده بشه دو باره می نویسم یاد فریدون مشیری گرامی
برای خواندن ادامه شعر به ادامه مطلب بروید ادامه مطلب ... دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : kltd and m3
برای دلم گاهی مادری مهربان میشوم دست بر سرش میکشم و میگویم:غصه نخور میگذرد گاهی پدری مهربان میشوم،خشمگین میگویم:بس کن دیگر بزرگ شدی گاهی هم دوستی میشوم مهربان،دستش را میگیرم و میبرم به باغ رویا... دلم دیگر از دستم خسته شده....
بر گرفته از وبلاگ همه جا همین جاست دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 15:48 :: نويسنده : kltd and m3
سرگذشت من ، سرگذشتی بود که اشتباها از{ سر }من{ گذشته} بود...... شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده : kltd and m3
دهقان پیر با ناله می گفت:ارباب!آخر درد من یکی دوتا نیست شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 16:35 :: نويسنده : kltd and m3
ای کسانی که در این کشمکش عید سعید سر خوش و می زده با روی سپید غرق در شوکت و در مکنت و بد مستی پول ادامه مطلب ... جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 19:1 :: نويسنده : kltd and m3
گاهی٬ همان هنگام که
خود را در اوج افلاک می پنداری و از خوشبخت بودن سخن می گویی درست همان دم سقوط میکنی...سقوطی آزاد و بی مانع!!! وشاید مفهوم آن چنین است: مرز میان خوشبختی و تیره روزی یا به عبارت ساده تر مرز میان سیاه و سپید باریک است... باریک تر از مو! و ای کاش میشد زندگی را خاکستری دید...! ![]() ![]()
پنج شنبه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 2:2 :: نويسنده : kltd and m3
کاش بر ساحل رودی خاموش ، عطر مرموز گیاهی بودم فروغ فرخ زاد
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : kltd and m3
![]() دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : kltd and m3
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : kltd and m3
سکوتم را نکن باور
من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم
من آن خرمن
من آن انبار باروتم
که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر
بزن باران بهاری کن فضا را بزن باران و تر کن قصه ها را
بزن باران که از عهد اساطیر
کسی خواب زمین را کرده تعبیر
برای خواندن ادامه ی شعر و دیدن بقیه ی عکس ها به ادامه مطلب بروید. ادامه مطلب ... یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 18:58 :: نويسنده : kltd and m3
مگسی را کشتم!
نه به این جرم که حیوان پلیدی است،بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید،به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد؛مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم!
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : kltd and m3
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام تو رستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم مجنونم و دل را به چشمان تو بستم هشیار شدم آخر از دام تو جستم مجنونم و مستم عاشقم و خستم
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 19:6 :: نويسنده : kltd and m3
به آغوش تو محتاجم برای حس آرامش .. برای زندگی با تو پر از شوقم ! پر از خواهش .. به دستای تو محتاجم برای لمس خوشبختی .. واسه تسکینه قلبی که براش عادت شده سختی .. به چشمای تو محتاجم واسه تعبیر این رویا .. که بازم میشه عاشق شد تو این بی رحمی دنیا .. به لبخند تو محتاجم که تنها دلخوشیم باشه .. بذار دنیای بی روحم به لبخند تو زیبا شه .. به تو محتاجم و باید پناه هق هقم باشی .. همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی
آخرین مطالب
پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |